عاطفه و مسعود دو کبوتر عاشق

 

رونوشت : فک کنم محمد صادق یه فیدی اینچنین زده بود .. باهاش حال کردم اصن یه وضعی !!
روزی که تمامی ملتِ رهبر دوست به فرمان نائب حضرت ولیعصر (روحی فداه ) لبیک گفتند و سیل وار پای صندوق های رای رفتند روزی بود که از آسمان جای باران امید می بارید روزی بود که سرور موسیقی زنده کشور بود و ترانه در نت مهربانی ها کنسرت می داد .. رییس جمهور محبوب من .. به تو رای ندادم ولی تو اینک رییس دولتی هستی که ما برایش برای بقایش برای ثباتش برای آزادیش برای آرامشَ ش خون ریختیم .. گریه کردیم آه کشیدیم بغض کردیم حبس نفس کردیم .. حالا تو با هم تدبیری هایت با امیدوارانت با همه مسئول هایت مارا به اصل خویش بازگردانی مارا به اصلی بازگردانی که همه از حضورش و از ظهورش نا امید گشته اند .. تو مسئولی در برابر رای دادن کودکانی که در بغل مادر در گرمای اهواز گریه می کرند .. تو مسئولی در برابر جان بازی که با دو پای عصاوار در صف طولانی صندوق های پایتخت ایستاده بود .. تو مسئولی در برابر پیر مردی که چهار زانو تا دم صندوق ها آمد و در آخر در بغل یکی از جوانها رایش را ثبت کرد .. تو مسئولی در برابر رای های آبادی که راه ماشین رو نداشت .. تو مسئولی در برابر رای های سربازان پادگان حمید .. تو مسئولی در برابر همهء آنانی که مجازی به تو رای دادند و رای هایشان خوانده نشد ولی دلشان با تو بود .. تو دیگر نه در برابر 18 میلیون نفر تو در برابر 75 میلیون نفر مسئولی .. رئیس جمهور محبوب من ! تدبیر و امیدت را دوست دارم .. یکی در گوشم زمزمه می کند که همه چیز خوب می شود .. غم نان همسایه مسجد ما تمام می شود .. هزینهء جفت شدن خادمه ء محل جور می شود .. یکی برای گاز کشی خانه اش به تو امید دارد .. یکی برای آینده اش به تو امید داره .. تدبیری پیشه کن که ما آینده را نبازیم تدبیری پیشه کن تا در مجلس های کمیل خوانی حرف مسکن و جفت شدن حالمان را جای روضه خراب تر نکند .. تدبیری پیشه کن تا مردی را که 40 کیلومتر آمده تا امضا بگیرد کارش به فردا نینجامد .. تدبیری پیشه کن رئیس دولتِ محبوب من ! تدبیرهایت را دوست می دارم ..حال نوبت تو و هم کارانت هم فکرانت هم سلیقه هایت هم رزمانت هم لباسهایت هم قدمهایت هم سایه هایت ! هم میزی هایت و هم همهایت !! است که رنگی بر آسمان یخ زدهء مردمی بپاشی که روزگارشان کمی ناروزگار شده است .. رئیس جمهور محبوب من ... تدبیر و امیدت را دوست دارم
تدبیر و امید

پی نوشت : اولین یادداشت فارق از مقوله ادبیات هست شاید هم نه .. نمی دونم ... مخالفت آزاد است


نوشته شده در چهارشنبه 92/8/1ساعت 12:48 عصر توسط همخونه نظرات ( ) |



کد قالب جدید قالب های پیچک